تصویرسازی توسط آتلانتیک
تصویرسازی توسط آتلانتیک

<em>واشنگتن پست</em> در حال مرگ از سر ناامیدی است

زوال یک مطبوعات مستقل در ایالات متحده ممکن است آنطور که خوانندگان انتظار دارند به نظر نرسد.

یک مطبوعات آزاد در این کشور چگونه می‌میرد؟ احتمالاً نه آنطور که آمریکایی‌ها تصور می‌کنند. بعید است - اگرچه غیرممکن نیست - که پلیس‌های مسلح به دفاتر روزنامه‌ها حمله کنند، کامپیوترها را مصادره کنند و سردبیران و گزارشگران را به زندان ببرند. وب‌سایت‌های رسانه‌ای احتمالاً تحت ممنوعیت‌های دولتی خاموش نخواهند شد. شبه‌نظامیان طرفدار رژیم با حمایت رسمی، آتش‌سوزی از کتاب‌ها و مجلات ضد رژیم را در خیابان پنسیلوانیا روشن نخواهند کرد. زوال روزنامه‌نگاری مستقل در ایالات متحده کمتر از نمونه‌های بدنام سایر زمان‌ها و مکان‌ها تماشایی خواهد بود - به همان اندازه داوطلبانه و اجباری، کمتر شبیه یک قتل و بیشتر شبیه مرگ از سر ناامیدی.

واشنگتن پست نه در تاریکی، بلکه در روشنایی ظهر و با دست خود در حال مرگ است. در طول چند ماه گذشته، جف بزوس، مالک پست، بخش بزرگی از نیروی کار این روزنامه را کاهش داده، کنترل مدیریت اتاق خبر آن را به دست گرفته، برای اولین بار در تاریخ روزنامه از یک نامزد ریاست‌جمهوری حمایت نکرده و برخی از بهترین نویسندگان و ویراستاران خود را اخراج کرده است. روز چهارشنبه، بزوس اعلام کرد که صفحات نظر پست دیدگاه‌هایی را که با لیبرترینیسم خود او مغایرت دارند، حذف خواهند کرد. او به کارمندانش نوشت: «ما هر روز در حمایت و دفاع از دو ستون خواهیم نوشت: آزادی‌های فردی و بازارهای آزاد» - و این تناقض را نادیده گرفت که او به تازگی آزادی بیان را محدود کرده است. بزوس افزود: هر کسی که ایده متفاوتی می‌خواهد، می‌تواند آن را در اینترنت پیدا کند. برای استدلالی در دفاع از اجرای قوانین ضد انحصار، قوانین کار سختگیرانه‌تر، تعرفه‌ها بر کالاهای خارجی یا مالیات‌های بالاتر بر میلیاردرها، خوانندگان می‌توانند در اقیانوس آنلاین غوطه ور شوند و چیزی پیدا خواهد شد.

به غیر از یکنواختی خسته‌کننده، چرا مهم است که صفحات نظر پست دیگر به قطعاتی از دیدگاه سوسیال دموکراتیک یا ملی‌گرای اقتصادی اجازه ندهد؟ یک دلیل این است که «تنوع دیدگاه» - پخش ایده‌های مختلف و متضاد - از شروع ارتدوکسی جلوگیری می‌کند، فضایی از پرسشگری باز ایجاد می‌کند و از این طریق به کشف حقیقت نزدیک‌تر می‌شود. این استدلال به دفاع جان استوارت میل از آزادی بیان در درباره آزادی بازمی‌گردد: «آزادی کامل در تناقض و رد نظر ما، همان شرطی است که ما را در فرض درست بودن آن برای اهداف عمل توجیه می‌کند؛ و تحت هیچ شرایط دیگری، یک موجود با قوای انسانی نمی‌تواند هیچ اطمینان منطقی از درست بودن داشته باشد.»

جاشوا بنتون: ادعای ریاکارانه قدرت جف بزوس

اگر دائماً ایده‌های خود را در معرض انتقاد قرار دهیم، احتمال بیشتری دارد که به حقیقت برسیم و بفهمیم چرا درست است. من از مقالات نظر مارک تیسن، محافظه‌کار افراطی پست، خوشم نمی‌آید، اما نمی‌خواهم آنها را از بین ببرم - نه فقط به خاطر آزادی بیان و بحث پر جنب و جوش، بلکه به این دلیل که آنها مرا مجبور می‌کنند دیدگاه‌های خودم را در نور منفی ببینم و هر از گاهی آنها را اصلاح کنم. حتی «آزادی‌های فردی و بازارهای آزاد» خودبه‌خود واضح یا خودبه‌خود توجیه‌پذیر نیستند. برای اینکه این ایده‌ها معنایی داشته باشند، باید به چالش کشیده شوند. در غیر این صورت، ستون‌های دوقلوی بزوس به جزم تبدیل شده و در نهایت فرو می‌ریزند.

اما چیزی عمیقاً دلسردکننده‌تر در مورد این است که پست خود را به بلندگوی قابل پیش‌بینی یک دیدگاه واحد تبدیل می‌کند. ما از نشریاتی مانند First Things، The Nation و Daily Caller انتظار نداریم که میزبان نبردهای ایدئولوژیک باشند - هدف آنها پیشبرد دیدگاهی متمایز است. اما یک روزنامه ملی مانند پست باید با یک مردم دموکراتیک صحبت کند و نماینده افکار عمومی باشد، که به معنای انتشار وسیع‌ترین طیف ممکن از دیدگاه‌های متفکرانه است. هنگامی که از انجام این کار دست می‌کشد، بیشتر شبیه رسانه‌های باریک، حزبی، متخاصم و غیرقابل درک می‌شود که امروزه بیشتر سر و صداها را در آمریکا ایجاد می‌کنند.

در مواقعی در سال‌های اخیر، تحت فشار کارکنان و مشترکان، پست و نیویورک تایمز به این مدل نزدیک‌تر شده‌اند (یک نام برای آن «وضوح اخلاقی» بود). فرمان بزوس پست را یک گام بزرگ در این مسیر برمی‌دارد، درست همانطور که اگر دستور می‌داد که تمام نوشته‌های نظر باید ارزش عدالت اجتماعی را منعکس کنند. خواه بزوس پست را به این شکل زخمی می‌کند تا خود را با رئیس‌جمهور جدید عزیز کند یا به دلیل دیگری، او دارایی خود را کمتر انعطاف‌پذیر کرده و بیشتر شبیه نوع کاغذی کرده است که ترامپ می‌داند چگونه آن را بشکند. صفحات نظر آن به انتقاد از دولت ادامه خواهند داد، اما دیدگاه‌هایی که پخش می‌کند اهمیت کمتری خواهند داشت. در چشم‌اندازی از روزنامه‌های مرده و بیمار، بزوس روزنامه خود را کمتر آزاد، کمتر هوشمند، کمتر شگفت‌انگیز و بیشتر بالکانیزه می‌کند.

این دقیقاً همان نوع مطبوعاتی است که یک حاکم مستبد مانند رئیس‌جمهور دونالد ترامپ با آن راحت است. ترامپ به جستجوی آزادانه حقیقت اعتقاد ندارد. در دنیای ذهنی او هیچ حقیقتی وجود ندارد، فقط دوستان و دشمنان، طرف او در مقابل طرف دیگر. هدف رسانه‌ها ارائه اطلاعات و ایده‌ها به مردم نیست، بلکه پیروزی در جنگ برای قدرت است. وقتی می‌گوید که اخبار جعلی هستند، فقط به این معنا نیست که تایمز یا CBS داستان‌های نادرست منتشر می‌کنند. او این سیگنال را می‌دهد که حقیقت نامربوط است زیرا همه چیز تقلب شده است. در این بازی، ترامپ و یاران و چاپلوسانش در حال یادگیری کنترل فضای اطلاعات هستند.

آدریان لا فرانس: ترساندن آمریکایی‌ها جواب نخواهد داد

اصلاحیه اول باعث می‌شود که کشتن مطبوعات برای هر رئیس‌جمهوری، حتی یک رئیس‌جمهور آشکارا مستبد مانند ترامپ، سخت باشد، اما او می‌تواند مشوق‌هایی برای مالکان آن - چه شرکتی و چه پلوتوکراتیک - ایجاد کند تا در برابر او خم شوند. در ماه دسامبر، دیزنی یک پرونده افترا ضعیف را که ترامپ علیه ABC News مطرح کرده بود، حل و فصل کرد و او را تشویق کرد تا فشار اقتصادی و سیاسی بر سایر سازمان‌های خبری وارد کند. این هفته پارامونت، که مالک CBS است، در حال مذاکره با وکلای ترامپ در مورد یک پرونده قضایی حتی مشکوک‌تر است که به ویرایش یک قسمت از 60 Minutes معطوف شده است. نتیجه میانجی‌گری ممکن است بر تمایل دولت برای اجازه دادن به فروش پارامونت به تاجر فناوری، لری الیسون تأثیر بگذارد. به عبارت دیگر، CBS ممکن است مجبور شود برای پیشبرد منافع تجاری شرکت مادر خود و منافع یک مولتی میلیاردر که به رئیس‌جمهور نزدیک است، به توافق برسد.

حملات ترامپ به مطبوعات، مانند سایر نهادها، نشان می‌دهد که آزادی دموکراتیک چقدر به عرف و خویشتنداری بستگی دارد. اگر رئیس‌جمهوری اراده داشته باشد، اینها همیشه قابل شکستن هستند. اگر دولتی تصمیم بگیرد فقط به سازمان‌های خبری دسترسی بدهد که پوشش مطلوب ارائه می‌دهند، انجمن خبرنگاران کاخ سفید نمی‌تواند کاری بیشتر از شکایت انجام دهد. اگر رئیس‌جمهوری بخواهد از یک سازمان خبری شکایت کند، کنترل کامل کمیسیون ارتباطات فدرال و کمیسیون تجارت فدرال را در دست بگیرد و از آنها برای مجبور کردن یک مالک رسانه‌ای به تحویل پول استفاده کند، قانون و قانون اساسی نمی‌توانند مانع او شوند. تنها مانع تمایل رسانه‌ها برای نه گفتن است که تا حدی به تمایل مردم برای وجود یک مطبوعات آزاد بستگی دارد.

برخی از سازمان‌های خبری در فضایی از اضطراب دائمی، با چشم‌انداز بی‌ربطی روزافزون مبارزه خواهند کرد. دیگران هزینه را محاسبه کرده و تسلیم فشار خواهند شد. و دیگران جهت باد را حس کرده و بدون هیچ فشاری، مانند حیوان سیرکی که نیازی به مربی ندارد تا به او بگوید بپرد، تسلیم خواهند شد.